جمهوری افلاطون
نویسنده:
افلاطون
مترجم:
محمد حسن لطفی
امتیاز دهید
.
کتاب جمهور (به انگلیسی: Politeia) اثر سترگ فلسفی افلاطون است که از مشهورترین و تأثیرگذارترین متون کلاسیک فلسفه سیاسی در غرب به شمار میآید. کتاب شامل ۱۰ نمایشنامه به صورت گفتگو میان سقراط و افراد دیگر است و در آن به مسایلی از قبیل عدالت، نوع حکومت و حقیقت پرداخته شدهاست.
کتاب اول:
مباحثه در خانهای واقع در نزدیکی دروازه پیرائوس شهر آتن صورت میگیرد. صاحبخانه پیرمردی ثروتمند و آریستوکرات به نام کفالوس است. در میان جمع علاوه بر سقراط، پولمارخوس پسر کفالوس، گلاوکن و آدیمانتوس برادران افلاطون، و تراسیماخوس سوفسطایی نیز حضور دارند.
کتاب دوم:
کتاب دوم با سخنان گلاوکن آغاز میشود. او نظر عوامالناس راجع به عدل و ظلم را نقل میکند، و از طرف آنها وظیفهٔ دفاع از ظلم را عهدهدار میشود.
کتاب سوم:
افلاطون در کتاب سوم چگونگی تربیت پاسداران را پی میگیرد. یکی از ابزارهای تربیت در کودکی، داستان است. داستانسرا باید چهرهای نیک از خدا نشان دهد. همچنین است داستانهایی که دربارهٔ آدمیان میگویند.
کتاب چهارم:
دو چیز سبب فساد همهٔ حرفهها میگردد یکی توانگری و دیگری تنگدستی.«توانگری سستی و زیاده روی و بیکارگی بار میآورد، و تنگدستی سبب میشود که حاصل کارها بی ارزش گردد و مردمان فرومایه و ناراضی شوند.»
کتاب پنجم:
افلاطون در کتاب پنجم جمهوری نظر خودش را در بارهٔ زنان و کودکان بیان میکند. و از آنجایی که خود میداند نظر غریبی دارد، میگوید:«کسی باور نخواهد کرد که آنچه میگوییم اولاً قابل اجرا است، و در ثانی، به فرض قابل اجرا بودن، بهتر از روشی است که امروز متداول است.» افلاطون در قابل اجرا بودن نظریهٔ خود تردید دارد، نه در سودمندی آن.
کتاب ششم:
فیلسوفان همواره عاشق شناختن آن هستی یگانهٔ ابدی هستند که دستخوش کون و فساد نیست. چون طالب دانایی هستند لذت روحی را بزرگترین لذتها میدانند و به لذت جسمانی بیاعتنایند. فیلسوف معتدل و خویشتندار است و از فرومایگی و دلبستن به چیزهای کوچک، به کلی بری است.
کتاب هفتم:
در کتاب هفتم، افلاطون مثال معروف تمثیل غار را بیان میکند.
کتاب هشتم:
افلاطون پس از اینکه میگوید کشور عادل کشوری است که در آن طبقات گوناگون نقشهای شایستهٔ خود را انجام میدهند، و نیز فرد عادل کسی است که در او انگیزههای متفاوت در هماهنگی هستند، در کتاب هشتم به سراغ نمونههایی از بیعدالتی در کشور و افراد میرود.
کتاب نهم:
روحیهٔ مناسب با حکومت استبدادی در کسی پیدا میشود که «به سبب استعداد فطری یا روش زندگی، یا به هر دو علت، به میخوارگی گراید یا دچار شهوتی تسکین ناپذیر شود، یا به دیوانگی مبتلا گردد.»
کتاب دهم:
از هر چیز سه نوع وجود دارد؛ مثلاً در مورد تختخواب، یک نوع تختخوابیست که خدا میسازد و بنا بر ضرورت بیش از یکی هم نمیسازد. نوع دوم تختی است که نجار و درودگر میسازد و روگرفتی سایهوار از تختخواب خداست، و نوع سوم یعنی تخت هنرمند نقاش، روگرفتی به تصویر کشیده شده از روگرفت نجار است؛ یعنی نقاش از تخت درودگر تقلید میکند. پس تقلیدِ تقلید است.
کتاب جمهور (به انگلیسی: Politeia) اثر سترگ فلسفی افلاطون است که از مشهورترین و تأثیرگذارترین متون کلاسیک فلسفه سیاسی در غرب به شمار میآید. کتاب شامل ۱۰ نمایشنامه به صورت گفتگو میان سقراط و افراد دیگر است و در آن به مسایلی از قبیل عدالت، نوع حکومت و حقیقت پرداخته شدهاست.
کتاب اول:
مباحثه در خانهای واقع در نزدیکی دروازه پیرائوس شهر آتن صورت میگیرد. صاحبخانه پیرمردی ثروتمند و آریستوکرات به نام کفالوس است. در میان جمع علاوه بر سقراط، پولمارخوس پسر کفالوس، گلاوکن و آدیمانتوس برادران افلاطون، و تراسیماخوس سوفسطایی نیز حضور دارند.
کتاب دوم:
کتاب دوم با سخنان گلاوکن آغاز میشود. او نظر عوامالناس راجع به عدل و ظلم را نقل میکند، و از طرف آنها وظیفهٔ دفاع از ظلم را عهدهدار میشود.
کتاب سوم:
افلاطون در کتاب سوم چگونگی تربیت پاسداران را پی میگیرد. یکی از ابزارهای تربیت در کودکی، داستان است. داستانسرا باید چهرهای نیک از خدا نشان دهد. همچنین است داستانهایی که دربارهٔ آدمیان میگویند.
کتاب چهارم:
دو چیز سبب فساد همهٔ حرفهها میگردد یکی توانگری و دیگری تنگدستی.«توانگری سستی و زیاده روی و بیکارگی بار میآورد، و تنگدستی سبب میشود که حاصل کارها بی ارزش گردد و مردمان فرومایه و ناراضی شوند.»
کتاب پنجم:
افلاطون در کتاب پنجم جمهوری نظر خودش را در بارهٔ زنان و کودکان بیان میکند. و از آنجایی که خود میداند نظر غریبی دارد، میگوید:«کسی باور نخواهد کرد که آنچه میگوییم اولاً قابل اجرا است، و در ثانی، به فرض قابل اجرا بودن، بهتر از روشی است که امروز متداول است.» افلاطون در قابل اجرا بودن نظریهٔ خود تردید دارد، نه در سودمندی آن.
کتاب ششم:
فیلسوفان همواره عاشق شناختن آن هستی یگانهٔ ابدی هستند که دستخوش کون و فساد نیست. چون طالب دانایی هستند لذت روحی را بزرگترین لذتها میدانند و به لذت جسمانی بیاعتنایند. فیلسوف معتدل و خویشتندار است و از فرومایگی و دلبستن به چیزهای کوچک، به کلی بری است.
کتاب هفتم:
در کتاب هفتم، افلاطون مثال معروف تمثیل غار را بیان میکند.
کتاب هشتم:
افلاطون پس از اینکه میگوید کشور عادل کشوری است که در آن طبقات گوناگون نقشهای شایستهٔ خود را انجام میدهند، و نیز فرد عادل کسی است که در او انگیزههای متفاوت در هماهنگی هستند، در کتاب هشتم به سراغ نمونههایی از بیعدالتی در کشور و افراد میرود.
کتاب نهم:
روحیهٔ مناسب با حکومت استبدادی در کسی پیدا میشود که «به سبب استعداد فطری یا روش زندگی، یا به هر دو علت، به میخوارگی گراید یا دچار شهوتی تسکین ناپذیر شود، یا به دیوانگی مبتلا گردد.»
کتاب دهم:
از هر چیز سه نوع وجود دارد؛ مثلاً در مورد تختخواب، یک نوع تختخوابیست که خدا میسازد و بنا بر ضرورت بیش از یکی هم نمیسازد. نوع دوم تختی است که نجار و درودگر میسازد و روگرفتی سایهوار از تختخواب خداست، و نوع سوم یعنی تخت هنرمند نقاش، روگرفتی به تصویر کشیده شده از روگرفت نجار است؛ یعنی نقاش از تخت درودگر تقلید میکند. پس تقلیدِ تقلید است.
آپلود شده توسط:
اسپارتاکوس
1390/06/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جمهوری افلاطون
توصیه می کنم
فلسفه واقع گرایانه جالبی داره
بهت یاد میده به مسائل مختلف زندگیت هم نگاه جالبی داشته باشی
عالی
خواهان مطالعه بیشتر کتب تالیف افلاطون
سپاس فراوان از کتابناک
.
.
جزو بهترین هاست , پیشنهاد میکنم...
سلام. این متنی که نوشتی بالا در کدوم قسمت یا فصل کتاب پیدا میشه؟ من ترجمه حسن لطفی رو خوندم ولی نبود. خواهشا بگو کدوم فصل یا صفحه کتاب هست. ممنون
[/quote]
.
من قبلا درباره جمهوریت از استاد قمشه ای شنیده بودم، بسیار مشتاق بودم این کتاب را مطالعه کنم. فکر میکنم اطلاعات عمومی خوبی را به خواننده می دهد.
سپاس فراوان از کتابناک
.
.
جزو بهترین هاست , پیشنهاد میکنم...
افلاطون
به نظرم ندونستن این نکته ایراد بزرگی محسوب نمیشه،ایراد بزرگ و اصلی مهم نبودن جواب این سوال برای افراده...[/quote]
سقراط فیلسوف تمام عیار بود. او همین قدر می دانست که چیزی نمی داند. اما این هنر را هم داشت که به دیگران نشان دهد آنان هم، با همه ی باریک بینی و فضل و ادعایشان چیزی نمی دانند.
سقراط با تکیه به فلسفه، همه چیز را زیر سوال می برد حتی خود آن فرض هایی را که پیشتر همه چیز را بر مبنای آنها زیر سوال برده بود! مثل هر فیلسوف واقعی با تکیه بر فلسفه به ما نشان م یدهد که چگونه خودمان زیر پای خودمان را خالی کنیم و از پاسخ ها که حائل میان ما و امراز راز آمیزند گذر کنیم.
ما شما را به دنیای فلسفه دعوت می کنیم، البته به شیوه ی سقراط، با این شیوه، شما از پاسخهایتان به مسئله ها دست می کشید تا آنکه سرانجام بتوانید حکمتی را تجربه کنید که محصول ندانستن است.
بسیاری با این برداشت نادرست که به فلسفه روی می آورند که فلسفه چیزی جز مجموعه ی دانش نیست. و بیش از آنکه خودشان مستقلا بیندیشند می خواهند اطلاعات جمع آوری کنند. چنین کسانی اغلب گمان می کنند پاسخ پرسشهایی را که فیلسوفان می خواهند دوباره به شکل دیگری بپرسند خودشان می دانند.
...فلسفه مجموعه ای از اطلاعات نیست بلکه پرسشگری و خرد ورزی است. به این منظور توجه دانشجویان را به مهارتهایی جلب می کنیم که برای برخورد نقادانه با مطالی که معمولا در دوره های مقدماتی فلسفه مطرح می شود مورد نیاز است. اما مهم تر از همه این است که کاری که دانشجویان از اسارت پاسخهای حاضر و آماده رها شوند و بعد از آن برای خلق مفاهیم نو آمادگی پیدا کنند
(پرسیدن مهمتر از پاسخ دادن است، دنیل کُلاک و ریموند مارتین)
افلاطون[/quote]
به نظرم ندونستن این نکته ایراد بزرگی محسوب نمیشه،ایراد بزرگ و اصلی مهم نبودن جواب این سوال برای افراده...